Thursday, January 10, 2008

وقت

یا هو

زندگی جاریست.

یک لیست نوشته ام از کتابهایی که میخواهم بخوانم و با کتاب "عارفی از الجزایر" شروع کرده ام.

آرمانم هر روز کلمه ای تازه را تجربه میکند. تمام سعیم اینست که هر چه کمتر مهد باشد. عصرها اوقات خوشی داریم. امروز در درست کردن آبگوشت کمکم کرد: من حبوبات را پیمانه میکردم و او در قابلمه سرازیرشان میکرد. البته جویدن دو تا لوبیای خام را هم تجربه کرد!

کار همچنان پر فشار جلو میرود. چهار پروژک دارم که تا آخر ماه باید تحویل دهم. برای کارهایی که گزارش نویسی دارند کار از خانه بازدهی بیشتری دارد ولی متاسفانه خیلی از پروژه هایم احتیاج به حضورم در آزمایشگاه دارد.

برای پذیرش در یک Graduate Certificate در یکی از دانشگاههای این اطراف اقدام کرده بودم که شکر خدا پذیرش گرفتم و دوباره بفهمی نفهمی دانشجو شدم، بصورت پاره وقت در کنار کار تمام وقت و مامان بودن فوق تمام وقت و ... . این چند ماه پیش رو تجربه جالبی میتواند باشد!

و اما برای هر چیزی وقتی معین شده است. آرامش بخش است! نه؟ مثلا برای من گوش دادن به این سی دی فرارسیده بود. یک سی دی داشتم که بیش از گوشه هاییش را گوش نکرده بودم. در این وقت تمام هفته در هر فرصتی که یافتم گوشش کردم و چقدر دوستش داشتم! گروهی از کردهای ایران و عراق و ترکیه به نام "اهل حق" زده اند و خوانده اند. نام سی دی لیلی است که در فرانسه پر شده است.

و در خانواده چشم به راه یک نوزاد هستیم. بیصبرانه قدمش را و دیدارش را مشتاقم. برای آن هم وقتی معین شده است. این وقت اما وقت دلتنگی من است.

2 comments:

Anonymous said...

kheili khube...cheghad shoma be harakate arman deghat mikonin.motmaenam shoma mamane kheili khubi hastid.

midnight/... said...

merci merci merci :)