Sunday, March 2, 2008

اسفند

باز باران با ترانه و بهار با طراوت و نویی در راهه. هر سال این روزهای اسفند که میشه حس خوب و شگفتی دارم. انگار یک جور امید که سال که نو میشه کلی تغییرهای نو و (خدا بخواهد) مثبت هم باهاش همراهه.

این چند ماه گذشته اینجا خیلی بارون اومد. این هفته های اخیر که هوا هم رو به گرمی بود من رو یاد ایام نوروز اصفهان مینداخت: نم بارون و بوی خاک نم خورده و بوی شکوفه ها و نوییه سبزی چمنها و ... هیچوقت با خودم چتر نمیبردم بیرون. بارونهای اونجا رو خیلی دوست داشتم.

امسال ظاهرا لحظه سال تحویل ما در حومه واشنگتن خواهیم بود. قرار شد یک سفره هفت سین مینیاتوری بچینیم. به تعبیر خواهر کوچیکه سالی پر از سفر خواهد بود و به امید خدا سفرهای خوب.

2 comments:

Anonymous said...

من چتر می بردم با خودم، الآن هم می برم آخه مامان نگرانم میشه اگه بدون چتر برم بیرون. خب البته بازش نمی کنم، آخه خودم نگرونم که معدود بارونهای زندگیم رو از دست بدم.

midnight/... said...

دلم واست تنگ شده بود!