Monday, September 17, 2007

وطن

باز میگویم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

من شیراز زاده شدم، اصفهان بزرگ شدم، اولین تجربه دوری از خانه را در شهرکرد داشته ام و عاشق مراسم اراکیها و آشها و حلیمهایشان هستم. خاطرات خوش کودکیم در گوشه و کنارتهران و خزرشهر پراکنده اند. نوجوانی را و عشق را و شعر عاشقانه گفتن را در اصفهان تجربه کردم و یار جاویدانم مرا در سده یافت. با گرمای محبت وعشقش در تورنتو عجین شدم. در تورنتو مادر شدم. و در محوطه سانفرانسیسکو اولین کاری را یافتم که واقعا دوستش دارم.

شیراز که میروم و از بالای کوی ارم به شهر مینگرم انگار باز ریشه میکنم.

تهران که میرسم لبخند به لبم میاید.

اصفهان که هستم نفس راحت میکشم. و همیشه نمازم را کامل میخوانم. قبله اش را هرجا که هستی با پیدا کردن کوه صفه پیدا میکنی.

دریا برای من یعنی خزر.

اقیانوس یعنی آرام.

جنگل یعنی آلگون کویین.

دلتنگ دوستان تورنتویی هستم. دلتنگ زیاد میشوم. مثلا برای بوی آسمانی مادرم.

ولی خانه ام اینجاست.

وطن یعنی زندگی گاهم. گاه زندگی من از شرق تا غرب گسترده است.


مرسی نازی جون از دعوتت. امین جان نوبت شماست.

9 comments:

Nazy said...

Thank you Nimeh Shab Jan! This is a beautiful post. Honest and uplifting. Perfect. Thanks.

Unknown said...

leila jan , kheili kheili ziba bood .

midnight/... said...

Thanks Nazy joon. Your post was also very familiar and touching.

midnight/... said...

بهاره گله خیلی به یادت بودم امروز. خوشحالازت نوشته ای داشتم. خوب باشی همیشه. سعی میکنم آخر هفته بهت زنگ بزنم.

Afra said...

Leila this post is so sweeeeet! luv it!

midnight/... said...

mersi afra joon az comment haat :)

Keihan said...

salam, aaakh delam baraayeh sedeh tang shod :-)

midnight/... said...

salaam tavakoli, ye taraaneye maroof hast ke mige "delam mikhaad baaz be sede bargardam", shenidi? keifiate sedash kami goosh kharaashe vali goosh kon shaayad yek kam delet vaa she ;)

Anonymous said...

فاش می‌گویم و از گفته‌ی خود دلشادم.