سحر طی شد موذن بانگ برداشت
زجا برخیز هنگام نماز است
ز هر گلدسته ای آواز برخاست
در رحمت به روی خلق باز است
...
این دو روز سر کار مشغول مطالعه پروژه های قبلی هستم. راستش تمام روز مطالعه کردن آنهم بعد از سالها تمام روز مطالعه نکردن کار آسانی نیست.
کامپیوترم سر کار فونت فارسی ندارد و بیشتر وقتها هم مجالی برای تازه کردن نوشته هایم نمیابم. خانه هم که میرسم هیچ وقت و علاقه ای برای باز پای کامپیوتر نشستن ندارم.
کار من در یک شهر دیگر است و مثل خیلیهای دیگر برای رسیدن به کار باید در اتوبان برانم. مسیرم کمی کوهستانی است و زیبا. صبحها قبل از هفت از خانه بیرون میروم و دیدن آسمان و کوه و دمر برایم شعف انگیز است. البته رانندگی آرام و دلچسبی نیست. بالاخره کالیفرنیا است! به نظرم راننده های سلطه جو در این جاده ها زیاد هستند. با اینحال در پیچ و تاب جاده میشود نگاهی هم به مزارع اطراف داشت.
عصرها سعی میکنم قبل از پنج خودم را به آرمان برسانم. دوست دارم اولین نفر باشد که آنجا را ترک میکند. یا به عبارتی دوست ندارم به دیدن مامان بابای بچه های دیگر و شعفشان رشک به ببرد.
و اما چشم ما روشن! شازده یاد گرفته است که برای خداحافظی بای بای کند و گاهی هم اگر میلش بکشد و مخاطب را دوست داشته باشد برایش بوس میفرستد. پریروز که به خانه بر میگشتیم در راه یک عابر پیاده بود که پسری نوجوان بود. با دیدنش شروع کرد به لبخند زدن. عابر جوان هم شاد شد و لبخند زد و برایش دست تکان داد که آرمان هم جوابش را داد. دیروز اما به یک عابر برخورد کردیم که خانم جوانی بود. آرمان باز لبخند زد و اینبار برایش بوس فرستاد!
بعد هم متوجه شده ام که چند تا از کلمه ها را به هر دو زبان میگوید. کتاب که قبلا ک بود الان بو هم هست. پنیر: چی. ماهی که قبلا ما بود الان فیش هم هست. ماشین هم ما بود و الان کا است.
4 comments:
eyy khodaaa manam boose Armani mikham :)
Nimshabe azizam hamin ke gahi forsat mikoni minevisi man yek donya khoshhal misham.
az Nargesi che khabar rasti ?! aks Iran gerefti ba bache ha? (oops sorry emial shod :D )
miboosamet
Goli
salam.khubin?guitar khoobe?ba in osaf ke zaheran vaghte tamrin nist.
rastesh dar modati ke karamoozi2 ro migzarundam be hamin fek mikardam.adam sakhte ke 7 az khune bere birun va 5 bargarde va az khastegi hale residan be hich kodoom az alayeghesho nadashte bashe.laaghal vase man ke sakht bud!omidavaram vase shoma nabashe.movafagh bashid.
گلی جون خیلی به یادت بودم امروز و میخواستم بهت زنگ بزنم ولی نشد. یعنی تا اومد بشه نصفه شب شما شده بود! از نرگس هم خبر جدید ندارم. عکس گرفتم که برات میفرستم به زودی :)
راستش امین خان دعایی که از یک دوست برام به یادگار مونده اینه که بخوام خدا به وقتم برکت بده. علت اینکه گیتارم رو چند وقته دست نزدم وقت نداشتن نیست. من معمولا از نه شب به بعد کار خاصی ندارم چون شامم رو پختم و سرو کردم. با آرمان بودم و خوابوندمش و کارهای شخصیم هم تمام شده. ولی گیتارم مهجور شده بخاطر یک حس کمال طلبی. دوست دارم عالی بزنم و نمیزنم. باید به این حس هر بار غلبه کنم و اگر فقط سی دقیقه هم وقت بگذارم اوضاع خیلی بهتر خواهد بود. میدونم که شما هم میتونی وقت هر کاری که دوست داری رو باز کنی واسه خودت.
Post a Comment